- چهارشنبه, فروردین ۲۷, ۱۳۹۳, ۱۱:۳۳
- دستنوشته, دستنوشته دوستان, مطالب ویژه
- 1,332 بازدید
دو ماهي ميشد كه در اطراف پاسگاه سميه _ منطقهدر فكه مستقر شده بوديم. هر روز از طلوع تا غروب خورشيد، زمين منطقه را جستوجو ميكرديم، ولي حتي يك شهيد هم نيافته بوديم. برايمان خيلي سخت بود. در آن هواي گرم با امكانات محدود و هزار مشكل ديگر، فقط روز را به شب ميرسانديم. روزهاي آخر همه نااميد بودند و من از همه بيشتر. ...
ادامه مطلب